مقدّمه
آیا پیامبر(ص) نشانههای مسیح دجّال را بیان داشتهاند؟ این نشانهها كدامند؟ آیا قرآن هم سخنی در اینباره گفته؟ حكمت وجود مسیح دجّال چیست؟ آیا نشانهای از او در دوران ما هست كه بر او دلالت كند؟ و چه كار باید كرد؟
اینها همه پرسشهایی است كه در این مقاله پاسخ داده خواهند شد.
و امّا پاسخ: پیامبر(ص) ویژگیهای مسیح دجّال را به گونهای بیان داشته كه همگان وقتی او را ببینند، او را خواهند شناخت. آن حضرت طریقه راه رفتنش را فرموده تا از دور بتوان وی را شناخت و صورت و مو و چشم و نحوه سخن گفتن او را بیان داشته تا از نزدیك شناخته شود و كارهایش را برشمرده تا تمام مردم از كارهای وی پرهیز كنند. اخبار مسیح دجّال در مصادر اسلامی به قدری است كه حافظ كتانی میگوید:
این احادیث چند جلد كتاب میشوند و دانشمندانی چند آنها را استخراج و تألیف نمودهاند.1
و كوثری گفته:
احادیث مهدی(عج) و مسیح دجّال و حضرت مسیح(ع) به حدّ تواتر رسیده، بنابراین هیچ شك و تردیدی نسبت به این موضوعات در نزد عالمان حدیث نیست2.
و امّا مسیح دجّال در قرآن كریم:
بغوی میگوید: مسیح دجّال در این آیه آمده «لَخَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ أَكْبَرُ مِنْ خَلْقِ النَّاسِ3؛ به طور قطع، خلقت آسمانها و زمین از خلقت مردم بزرگتر و مهمتر است. منظور از النّاس در اینجا مسیح دجّال است».
بنابر اطلاق كل بر جزء و ابنكثیر میگوید:
چه حكمتی است كه با همه شرارت و هتّاكیهای دجّال و عالمگیری و ادّعای خدایی وی و دروغگویی و تهمتزنی آشكارش و با اینكه همه پیامبران نسبت به او هشدار دادهاند، در قرآن نامی از او برده نشده و با صراحت و ذكر نام، نسبت به او هشدار داده نشده است و به دروغگویی و عناد او توجّه داده نشده است؟
سپس خود ابنكثیر پاسخ همه این سؤالها را چنین میدهد:
از جهات مختلفی میتوان پاسخ گفت، از جمله پاسخی كه خداوند در این آیه بدان اشاره فرموده است: «يَوْمَ يَأْتِی بَعْضُ آيَاتِ رَبِّكَ لاَ يَنفَعُ نَفْسًا إِیمَانُهَا لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِن قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِی إِیمَانِهَا خَيْرًا4؛ آن روزی كه برخی از آیات پروردگارت بیاید ایمان هیچكسی كه پیش از آن ایمان نیاورده باشد یا در ایمان خود چیزی به دست نیاورده باشد سودی ندارد.»
این آیات را حدیث شریف نبوی اینگونه تفسیر كرده است:
«سه كس هستند كه هرگاه پیدا شوند، ایمان آوردن كسانی كه قبل از آن ایمان نیاورده باشند یا در ایمان خود خیری به دست نیاورده باشند، برایشان سودی ندارد: مسیح دجّال، دابّه و طلوع خورشید از مغرب یا از محلّ غروب كردنش5.»
اینكه در قرآن به صراحت نامی از دجّال نیامده، به سبب تحقیر اوست؛ زیرا ادّعای خدایی میكند و مسئله او در پیش پروردگار ناچیزتر از آن است كه به آن تصریح شود و ادّعای او كوچكتر و بیارزشتر از آن است كه بدان پرداخته شود. اگر هم گفته شود كه نام فرعون كه به دروغ و بهتان ادّعای «أنا ربكم الأعلی»، داشته آمده است، جواب این است كه جریان فرعون گذشته و دروغ او برای هر مؤمنی و هر عاقلی آشكار شده؛ امّا این جریان بعدها میآید و وقوع فتنه او در آینده برای آزمایش مردم است؛ بنابراین به دلیل تحقیر او و آزمایش مردم نامی از وی در قرآن برده نشده؛ زیرا ادّعای دروغ او آشكارتر از آن است كه بدان توجّه و هشدار داده شود.
گاه نیز چیزی به دلیل وضوح بیش از حد، وانهاده میشود. مسیح دجّال نیز به طور بسیار آشكاری ناچیزتر از ادّعای ربوبيّتی است كه میكند. بنابراین خداوند نام او را نیاورده و تصریح نكرده است؛ زیرا خداوند متعال میداند كه امثال این جریان چیزی را به بندگان مؤمن نمیافزاید؛ مگر ایمان و تسلیم به خدا و پیامبرش6.
پس بدان دلیل كه مسیح دجّال ناچیز است، قرآن از او نامی نبرده است، چون او در آینده ادّعا خواهد كرد كه خدای معبود است؛ در حالی كه قرآن روشی عملی است كه با خود؛ یگانهپرستی آورده و هركس به یگانهپرستی پناه بَرَد، هر ادّعای دروغینی پیش روی او بیاثر خواهد شد.
قرآن كریم، قانون یك امّت است و كتابی است برای یك رسالت جهانی كه اعتقادات قبل از رسالت خاتم را اصلاح میكند. پس هر كدام از اهل كتاب به این كتاب پناه ببرد، هیچ دجّالی به او ضرری نمیرساند، چون او در برابر دجّالی كه سخنهای بیربط میپراكند و انتظار دارد كه همین سخنان، قاعده و قانون شود، به قلعه یگانهپرستی پناه برده است.
به تمام این دلایل، نام مسیح دجّال به صراحت در قرآن نیامده است؛ زیرا پشت مسئله وجود دجّال یك حكمت نهفته است، حكمت آزمایش بندگان در برترین موضوعی كه خداوند از آغاز خلقت آدم مقدّر فرمود؛ موضوع الوهيّت.
پیش از آنكه نشانههای حكمت آزمایش را مشخّص سازیم، باید در حكمت خلقت تدبّر كنیم. خداوند متعال به ملائكه فرمود: «إِنِّی جَاعِلٌ فِی الأَرْضِ خَلِیفَةً7؛ من در زمین جانشینی قرار میدهم.» بنابراین مأموریت انسان، پیش از خلقت او مشخّص شده و خداوند متعال آن مأموریت را مأموریت جانشینی در زمین معيّن ساخته است. مأموریتی كه انسان از پیش خود نمیتواند بدان بپردازد؛ بلكه یك راه و روش آن را تعریف میكند. راه و روشی كه خداوند درباره آن میفرماید: «وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ8؛ جنّ و انس را نیافریدیم؛ مگر برای اینكه مرا عبادت كنند.»
و حركت عبد، به ناگزیر باید مصدر آن معبود باشد. به همین دلیل، خداوند حركت مردمان و مأموریت آنها را بدین گونه تبیین فرمود كه پیامبران الهی(ع) را هماهنگ با رشد عقل و دانش بشری و متناسب با تعامل انسان با طبیعت اطراف خود میفرستد تا زمانی كه آخرین رسالت، به محمّد بن عبدالله(ص) رسید و خداوند او را با دین ثابتی تأیید نمود كه تا قیام ساعت، با رشد علمی بشر در تمام مراحل تناسب دارد و تا قیام ساعت دل و عقل مؤمن را بر صراط مستقیم نگه میدارد.
از همینجا به حكمت خلقت پی میبریم.
مأموریت
انسان بر اساس راه و روشی كه خداوند تعیین فرموده، باید آن را به انجام برساند. پس هركس كه بر اساس راه و روشی غیر از آنچه خداوند مشخّص فرموده، به مأموریت جانشینی بپردازد، از تكالیف دینی خود كه معبود بر بندگان خود، اعم از جنّ و انس مقرّر داشته دور میشود و این دور شدن به ناچار باید او را در پرتگاه خواستههای خود (هواهای نفسانی) و همراهی و همگامی با دیگر هواپرستان در انجام این مأموریت بیافكند. چیزی كه روز قیامت هیچ وزن و مقداری ندارد؛ زیرا خداوند كارهای ایشان را هباءً منثورا9 ـ هیچ و پوچ ـ قرار داده و همین معنی به طور واضح در حكمت آزمایش دیده میشود.
پس از پایان گرفتن دوران پیامبری ـ تنها دو اردوگاه بر روی زمین باقی ماند كه اردوگاه سومی ندارد ـ اردوگاه ایمان و اردوگاه كفر.
اردوگاه ایمان
اردوگاهی كه از دیرباز به مكتبی چنگ زده كه آن را در تمام اشكال زندگانی خود گسترانده است و نگهداری و یاری كردن این مكتب را خداوند خود بر عهده گرفته تا آنگاه كه زمین و تمام ساكنان آن به دین خداوند در آیند. او خود در اینباره فرموده:
«وَاللهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ10؛ خداوند نور خود را تمام میكند، هر چند كافران را خوش نیاید». «هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِینِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ11؛ اوست كه پیامبرش را با هدایت و دین حق فرستاد تا آن را بر تمام ادیان غالب گرداند هر چند مشركان را خوش نیاید».
بر اساس این آیات، هدف نهایی اعلان شده است و آن عبارت است از اینكه خداوند نور خود را تمام خواهد كرد؛ اگرچه اردوگاه كفر ناراحت شود و دین خود را پیروز خواهد گرداند، هر چند اردوگاه شرك نپسندد. وقتی كه خداوند بزرگ متكفّل این امر شده، نقش انسان مؤمن چیست؟ بدین معنی كه وقتی خداوند كامل میسازد و پیروز میگرداند و كوتاهی و اهمال تمام عالم نمیتواند اتمام و پیروزی را به تأخیر افكند یا اطاعت تمام مردم نمیتواند آن را تسریع بخشد12، نقش انسان مؤمن در این پیروزی كه به طور حتم در پایان راه محقّق خواهد شد، چیست؟
نقش انسانی كه در موقعيّت اردوگاه ایمان قرار گرفته، این است كه خود را در راهی قرار دهد كه مكتب آن را مرزبندی نموده است و خطّ سیر خود را در زندگی، مطابق با این مرزبندی قرار دهد. انسان نقش دیگری ندارد تا یاری خدا به او برسد و حركت مؤمن در این راه به سوی سرمنزلی است كه اعلان شده است. خداوند متعال در این باره میفرماید:
«وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ حَتَّى نَعْلَمَ الْمُجَاهِدِینَ مِنكُمْ وَالصَّابِرِینَ وَنَبْلُوَ أَخْبَارَكُمْ13؛ شما را میآزماییم تا مجاهدان و بردباران شما را مشخّص سازیم و اخبار شما را بدانیم.»
ابن كثیر میگوید:
یعنی شما را در اوامر و نواهی میآزماییم.14
این آزمایش انسان را همواره هشیار میدارد تا مراقب تمام وظایف خود باشد؛ زیرا كه حركت او به عنوان یك عبد، به مكتب خداوند بزرگ به عنوان یك معبود وابسته است و انسان در طول زندگانی خود، چارهای جز این ندارد كه هم مبارز باشد و هم بردبار. این خطّ سیر كه مسیر حركت مؤمن در دوره آزمایش او در طول حیات است، مبنای عطای معبود در جهان آخرت است. خداوند میفرماید:
«أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تَدْخُلُواْ الْجَنَّةَ وَلَمَّا يَعْلَمِ اللّهُ الَّذِینَ جَاهَدُواْ مِنكُمْ وَيَعْلَمَ الصَّابِرِینَ15؛ آیا پنداشتهاید كه وارد بهشت میشود، بدون آنكه خداوند مجاهدان و صابران شما را باز شناسد؟»
اینها مقدّماتی هستند كه با پیامدهای خود معنا پیدا میكنند.
مقدّماتی كه نه با حكمت الهی بیگانهاند و نه با حكمت آزمایش و نه با حكمت عطاء. اینها بافتهای در هم تنیدهاند كه از آوای غیب در عالم ذر16 تا روز عطای معبود، یك آهنگ را مینوازند. به همین دلیل اردوگاه ایمان همواره به دنبال این بوده كه در طول مسیر دارای اهدافی باشد و سزاوار این است كه تمام این هدفها به سوی یك منظور باشند «لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ» «وَاللهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ» و هركس كه در این راه عمرش به پایان رسد، پاداشش با خداست و خداوند كار خویش به انجام میرساند.»
اینها نشانههای اردوگاه ایمان بود. مقصود نهایی، راه رسیدن به مقصود و پاداش معبود به كسانی كه این راه را براساس شیوه بندگی و استخلاف طی میكنند.
نشانههای اردوگاه كفر
سرمنزل اردوگاه كفر مسیح دجّال است و هدفهای این اردوگاه همگی به دجّال ختم میشود و هر كس كه گامی در راه تحقّق هدفی از اهداف این اردوگاه بردارد و مرگش فرا رسد؛ درحالی میمیرد كه مؤمن به مسیح دجّال است، بیآنكه او را دیده باشد.
خداوند متعال در فتنهها، آزمایشهایی برای بندگان خویش نهاده است تا سره از ناسره بازشناخته شود و هركس، خود شاهد بر خویشتن باشد و هر فتنهای در دنیا حوادثی در پی دارد، هركس كه بدون تعقّل و بدون معیار و مكتب خود را به دست فتنه سپرد، در نهایت خویشتن را پیش روی مسیح دجّال خواهد دید. پیامبر(ص) میفرماید:
«از زمانی كه دنیا دنیا بوده، فتنهای بزرگ یا كوچك پدید نیامده، مگر برای فتنه مسیح دجّال.»17
بنابراین تمامی فتنهها و تمامی عبادتهای حاصل از آنها، انسان را از راه درستی كه خداوند متعال برایش مشخّص فرموده تا مأموریت خلافت الهی را در آن به انجام برساند، منحرف میسازد. تمام فتنهها مكاتب و روشهایی را بنا مینهند كه در آنها تصویری غیرشایسته از خدای سبحان ارائه میگردد. تمام این فتنهها، از آغاز دنیا درون ظرفی ریخته شده كه مسیح دجّال در آخرالزّمان آن را با خود دارد. به همین دلیل پیامبر خدا(ص) میفرمود:
«به خدا سوگند بین آفرینش آدم تا قیام ساعت، مسئلهای پیچیدهتر از مسیح دجّال نیست18».
«از زمانی كه خداوند فرزندان آدم را آفرید، فتنهای بزرگتر از فتنه مسیح دجّال در زمین پا نگرفته و خداوند متعال پیامبری بر نیانگیخت؛ مگر اینكه امّت خود را از مسیح دجّال برحذر داشت.»19
بزرگترین فتنه! تمامی پیامبران بدان هشدار دادهاند! زیرا پس از اینكه هر پیامبری دعوت خود را ابلاغ میكند و خداوند او را میمیراند، شیاطین و هواهای نفسانی بشری تلاش میكنند تا مردم را از راه راست منحرف ساخته و دور نمایند و این انحراف همواره در جهت منافع مسیح دجّال است كه در آخرالزّمان میآید و كثافتهای جهان پشت سر او به صف میایستند. تمامی تصوّرات باطلی كه از زمان نوح(ع) تا زمان محمّد(ص) از مكتب انبیاء جدا شدهاند، پشت سر او قرار میگیرند.
بنابراین، هركس كه به رشتهای از فتنه در آویزد و در آن راه بمیرد، پیش از آنكه دجّال را ببیند، به او ایمان آورده است؛ زیرا به ریسمان الهی چنگ نیانداخته و ملكه تفكّر را كه خداوند وجه مميّزه او از بسیاری از مخلوقات خویش قرار داده، تعطیل كرده است.
«چون مسیح دجّال خروج كند، كسانی در قبرهاشان به او ایمان آورند.»20
برای همین، پیامبر(ص) امّت خود را از هر فتنهای كه به اختلاف بیانجامد، بر حذر داشته؛ چرا كه نتیجه اختلاف، فقه اختلاف است و در فقه اختلاف، هواهای نفسانی راه مییابد و خواستههای متعدّد با مصادر متعدّد پا میگیرد؛ امّا در اسلام هرگز، چون كه جهت، جهت واحد است و مكتب، مكتبی واحد. به همین دلیل پیامبر(ص) هشدار داد و فرمود:
«من از فتنه برخی از شما بیش از فتنه مسیح دجّال میترسم. هیچ كس از فتنههای قبل از آن رهایی نیافت؛ مگر آنكه از فتنه او نیز نجات مییابد.»21
و نیز در جای دیگر پیامبر خدا(ص) میفرماید:
«وقتی كه [دجّال] خروج كند، میپندارد كه خداست. پس هر كس كه به او ایمان آورد و او را تصدیق كند، اعمال شایستهای را كه پیش از آن انجام داده، او را سودی نخواهد بخشید»22.
هركس كه ایمان بیاورد كه مسیح دجّال خداست به ناگزیر از قبل آمادگی لازم را یافته است. 23
پیامبر اکرم(ص) نسبت به فتنه اختلاف هشدار میدهد كه موجب پیدایش انحراف در اعتقادات میشود: «هیچ كس از فتنههای ماقبل او نجات نیافت؛ مگر آنكه از فتنه دجّال نیز رهایی مییابد». «از ابتدای دنیا هیچ فتنه بزرگ و كوچكی شكل نگرفت، مگر برای فتنه مسیح دجّال.»
پس اردوگاه كفر جایگاه كسی است كه زمانی مغلوب فتنهای شده و عقل او از كار افتاده است؛ زیرا او فتنه را وسیله ارضای خواستههای خود میداند. همچنین این اردوگاه جایگاه كسی است كه از پدران خود عقایدی را به ارث برده كه نمیداند از كجا پیدا شدهاند و این همه، نتیجه تعطیلی ملكه تفكّر است كه خداوند به او ارزانی داشته است.
كسی كه بنده خواستههای خود شد و قانون جانشینی و بندگی خداوند را با خواستههای خود هماهنگ نمود، خود را در آخرالزّمان در برابر عقلانيّتی منحصر به فرد میبیند؛ در حالیكه پیش روی او انباری از تمام هواهای نفسانی است كه متناسب با تمامی گروههای بشری است.
و كسی كه بندگی چنین میراثی كند، خواهد دید كه تحت فرمان یك چكمهپوش نظامی بر سرزمین «نیل» و «فرات»، بلكه بر گسترهای پهناورتر از آن خواهد تاخت.
و آنكه مسیح دجّال را بندگی كند، خود را پیش روی مسیح خواهد یافت؛ امّا او هرگز مسیح نیست. پس مسیح دجّال منظور و مقصود اردوگاههای كفر است. اردوگاهی كه قدرت اندیشیدن را كناری نهاده و به مكتبی كه خداوند آن را قلعه ایمانآورندگان قرار داده، نه توجّهی دارد و نه گوش فرا میدهد.
راهی كه به مسیح دجّال ختم میشود، به تصرّف یهود درآمد. آن هم زمانی كه یهود همه انگلها و آلودگیها و پس ماندههای بشری را در آبكشی گرد آورد و با آن راه افتاد و رسالت پیامبر خاتم(ص) را تصدیق ننمود و به او ایمان نیاورد.
خداوند متعال خبر داده كه آنها در زمین فساد میكنند و با این فساد بر هر عقل و بر هر دستی پیشی میگیرند؛ بلكه این فساد را به آینده تسرّی میدهند و با این فساد از مأموریت و وظیفهای كه خداوند به دلیل آن، انسان را آفرید، خارج میشوند. یعنی از وظیفه خلافت در زمین. آیا خلافت چیزی جز قدرت آبادانی و سازندگی و دعوت بشريّت به راه هدایت است؟
خداوند خبر داده كه یهود پیامبران را میكشتند و با كشتن انبیاء، هواهای نفسانی خود را حاكميّت بخشیدند و با حاكميّت بخشیدن به هواهای خود، خویشتن را از مسیری كه خداوند برای بندگان خود مشخّص ساخته، بیرون میراندند. آیا این مسیر چیزی جز چنین كن و چنان مكن، هست؟
یهود خود را بیرون انداختند!
بیرون از وظیفه انسانی! و به میزان دوریشان، مجازات میشوند! همه یهود پستترین مخلوقات الهی هستند كه مسیح دجّال برای تكمیل هواهای نفسانی آنان میآید! با مسیح دجّال قرار و مدار دارند! او را در شمار یكی از فرماندهان خود میدانند و راهكاری درست كردهاند كه آنها را به دجّال برساند. همه امكانات مقدور خود را برای رسیدن بدین مقصود عالی به كار گرفتهاند. فعاليّتهای سیاسی و دیپلماتیك را در بسیاری از نقاط عالم به كار گرفتهاند، اقتصاد درست كردهاند و زمام آن را در بسیاری از نقاط جهان در دست دارند. گروههایی را راه انداختهاند تا نقطهنظرهای آنها را از طریق دستگاههای تبلیغاتی كه تحت سیطره آنهاست، بیان دارند. همه اینها به دلیل مسیح دجّال است!! دجّالی كه هماكنون نیز در همین جهان و در میان ما زندگی میكند! و مرزهایی را كه باید اسرائیل بدان برسد و در آن استقرار یابد تا او از جایگاه خود خروج نماید، میشناسد.
در انتهای این مطلب، تعریف ابنجوزی را از كلمه فتنه میآوریم كه میگوید:
كلمه فتنه در قرآن، گاه به معنای شرك آمده، آنجا كه میفرماید: «حتّی لاتكون فتنه»، گاه به معنای قتل «ان یفتنكم الّذین كفروا» و جایی به معنای معذرت «ثمّ لم تكن فتنتهم» و گاهی به معنی گمراهی «و من یرد الله فتنه» و گاه به معنی قضاوت «ان هی الا فتنتك» گاه به معنی گناه «الا فی الفتنه سقطوا» گاه به معنی مرض «یفتنون فی كل عام» و گاه به معنی آزمایش «و لقد فتنا الذین من قبلهم» و گاه به معنی سوزاندن «یوم هم علی النّار یفتنون» و گاهی هم به معنی جنون «بایكم المفتون» آمده است.24
و مسیح دجّال برترین فتنههاست!
ذكر این مطالب پیش از برداشتن پوشش از چهره دجّال، در هر جایی كه باشد، لازم بود؛ پوششی كه دجّال در پس آن پنهان گشته و یارانش هنوز هم نمیدانند كه این، پوشش فتنه است.
«أَحَسِبَ النَّاسُ أَن يُتْرَكُوا أَن يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ٭ وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللهُ الَّذِینَ صَدَقُوا وَلَيَعْلَمَنَّ الْكَاذِبِینَ25؛
آیا مردم پنداشتهاند كه با گفتن ایمان آوردیم، رها شدهاند و آزمایش نمیشوند؛ در حالیكه آنانی را كه پیش از آنها بودند، آزمودیم. پس خداوند به طور حتم راستگویان را میشناسد و به طور حتم دروغگویان را میشناسد.»
پینوشتها:
1. نظم المتناثر من الحدیث المتواتر، ص 228.
2. الكوثری، نظره عابره فی نزول عیسی(ع)، 55.
3. سوره غافر (40)، آیه 57.
4. سوره انعام (6)، آیه 158.
5. به روایت ترمذی.
6. ابنكثیر، الفتن و الملاحم، ج 1، ص 167.
7. سوره بقره (2)، آیه 30.
8. سوره ذاریات (51)، آیه 56.
9. ما چنین تصوّر میكنیم كه وجود پایگاههای نظامی كفر در اطرافمان، برای ما سودی دارد، با اینكه در حقیقت، آنها به نفع اهداف و مقاصد خودشان هستند كه از جانب خداوند توجیهپذیر نیست. این پایگاهها سیاستهایی را بر مردم بیچاره تحمیل مینمایند، سپس بر مبنای جرعهای كه مردم از آبشخور آنها نوشیدهاند، آن را در راستای منافع مردم جلوه میدهند چنانچه در مقاله روشن ساختیم كه اهداف نهایی پایگاههای نظامی كفر كه خداوند هیچ عملی را از آنها نمیپذیرد، ولو كه تمام زمین را پر از زنان كنند چیست؛ زیرا خداوند فرمود: «وَ قَدِمْنا إِلى ما عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْناهُ هَباءً مَنْثُورا».
10. سوره صف (61)، آیه 8.
11. همان، آیه 9.
12. این عبارت آقای سعید ايّوب درست نیست، زیرا وقتی هدف، طاعت خلق است و همه مقدّمات فراهم میشود تا بشر به مرحله یعبدوننی لایشركون بی شیئا برسد، طاعت همه خلق در هر زمانی میتواند این هدف را محقّق نماید؛ یعنی تحقّق نصرت نهایی خداوند تاریخ و زمانی از پیش تعیین شده، ندارد؛ بلكه تاریخ و زمان آن مشروط است و شرط آن گردن نهادن عموم مردم بر دین الهی است. مترجم
13. سوره محمد (47)، آیه 31.
14. ابن كثیر، ج4، ص 18.
15. سوره آلعمران (3)، آیه 142.
16. یعنی همان پیمانی كه خداوند از آدم ستاند. آنجا كه فرمود: «يَا أَيُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ كُلُواْ مِن طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ وَاشْكُرُواْ لِلّهِ إِن كُنتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ». سوره بقره (2)، آیه 172.
17. بزّار این حدیث را روایت كرده و هیثمی رجال او را رجال صحیح میداند. الزواید، ج 7، ص 335/7.
18. «والله ما بین خلق آدم الی قیام الساعه امر اعظم من المسیح الدجّال»؛ به روایت احمد در كتاب الفتح الربانی، ج 24، ص 69 و مسلم، ج 8، ص 86.
19. انّه لم تكن فتنه فی الارض منذ ذرأ الله ذریه آدم اعظم من فتنه المسیح الدجّال و ان الله تعالی لم یبعث بیناً الا حذر امتد المسیح الدجّال ـ ابن ماجه، ح 4077.
20. لو خرج المسیح الدجّال لآ من به قوم فیه قبورهم. ابن ابیه شیبه، كنز العمال، ج 14، ص 602.
21. لانا لفبتنه بعضكم اخوف عندی من فتنه المسیح الدجّال، و لن ینجواحد مما قبلها الا نجامنها، احمد و بزار روایت كردهاند و هیثمی رجال حدیثی آن را صحیح دانسته است، ج 7، ص 335.
22. و انه متی خرج یزعم انه الله، فمن آمن به و صدقه، لم ینفعه صالح من عمله سلف. این حدیث را احمد و ابن حیان و ابن جریر و طبرانی روایت كردهاند. كنز الاعمال، ح 28118.
23. این مطلب را در جای دیگر روشن كردیم.
24. ابن الجوزی، المدهش، ص 17.
25. سوره عنكبوت (29)، آیات 2 ـ 3.
منبع:موعود